• خطبه ها
  • خطاب به مردم بصره
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

خطاب به مردم بصره

« 487»

(155) (و من كلام له (عليه ‏السلام) ) (خاطب به أهل البصرة على جهة اقتصاص الملاحم) فَمَنِ اسْتَطَاعَ عِنْدَ ذَلِكَ أَنْ يَعْتَقِلَ نَفْسَهُ عَلَى اللَّهِ فَلْيَفْعَلْ فَإِنْ أَطَعْتُمُونِي فَإِنِّي حَامِلُكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَلَى سَبِيلِ الْجَنَّةِ وَ إِنْ كَانَ ذَا مَشَقَّةٍ شَدِيدَةٍ وَ مَذَاقَةٍ مَرِيرَةٍ وَ أَمَّا فُلَانَةُ فَأَدْرَكَهَا رَأْيُ النِّسَاءِ وَ ضِغْنٌ غَلَا فِي صَدْرِهَا كَمِرْجَلِ الْقَيْنِ وَ لَوْ دُعِيَتْ لِتَنَالَ مِنْ غَيْرِي مَا أَتَتْ إِلَيَّ لَمْ تَفْعَلْ وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ  

« 488»

(منه)سَبِيلٌ أَبْلَجُ الْمِنْهَاجِ أَنْوَرُ السِّرَاجِ فَبِالْإِيمَانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ وَ بِالصَّالِحَاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِيمَانِ وَ بِالْإِيمَانِ يُعْمَرُ الْعِلْمُ وَ بِالْعِلْمِ يُرْهَبُ الْمَوْتُ وَ بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْيَا وَ بِالدُّنْيَا تُحْرَزُ الْآخِرَةُ وَ بِالْقِيَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ وَ تُبَرَّزُ الْجَحِيمُ لِلْغَاوِينَ وَ إِنَّ الْخَلْقَ لَا مَقْصَرَ لَهُمْ عَنِ الْقِيَامَةِ مُرْقِلِينَ فِي مِضْمَارِهَا إِلَى الْغَايَةِ الْقُصْوَى  

« 490»

(ومنه)قَدْ شَخَصُوا مِنْ مُسْتَقَرِّ الْأَجْدَاثِ وَ صَارُوا إِلَى مَصَايِرِ الْغَايَاتِ لِكُلِّ دَارٍ أَهْلُهَا لَا يَسْتَبْدِلُونَ بِهَا وَ لَا يُنْقَلُونَ عَنْهَا وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَخُلْقَانِ مِنْ خُلْقِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِنَّهُمَا لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ عَلَيْكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِينُ وَ النُّورُ الْمُبِينُ وَ الشِّفَاءُ النَّافِعُ وَ الرِّيُّ النَّاقِعُ وَ الْعِصْمَةُ لِلْمُتَمَسِّكِ وَ النَّجَاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ لَا يَعْوَجُّ فَيُقَامَ وَ لَا يَزِيغُ فَيُسْتَعْتَبَ وَ لَا تُخْلِقُهُ كَثْرَةُ الرَّدِّ وَ وُلُوجُ السَّمْعِ مَنْ قَالَ بِهِ صَدَقَ وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ سَبَقَ . و قام إليه رجل و قال أخبرنا عن الفتنة و هل سألت عنها رسول اللّه (صلى‏ الله ‏عليه‏ و آله)فقال (عليه ‏السلام) لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ قَوْلَهُ ( الم أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ) عَلِمْتُ أَنَّ الْفِتْنَةَ لَا تَنْزِلُ بِنَا وَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى‏ الله ‏عليه‏ و آله)بَيْنَ أَظْهُرِنَا فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الْفِتْنَةُ الَّتِي أَخْبَرَكَ اللَّهُ بِهَا  

« 491»

فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ أُمَّتِي سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي فَقُلْتُ يَا رَسُولُ اللَّهِ أَ وَ لَيْسَ قَدْ قُلْتَ لِي يَوْمَ أُحُدٍ حَيْثُ اسْتُشْهِدَ مَنِ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ وَ حِيزَتْ عَنِّي الشَّهَادَةُ فَشَقَّ ذَلِكَ عَلَيَّ فَقُلْتَ لِي أَبْشِرْ فَإِنَّ الشَّهَادَةَ مِنْ وَرَائِكَ فَقَالَ لِي إِنَّ ذَلِكَ لَكَذَلِكَ فَكَيْفَ صَبْرُكَ إِذاً فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ لَيْسَ هَذَا مِنْ مَوَاطِنِ الصَّبْرِ وَ لَكِنْ مِنْ مَوَاطِنِ الْبُشْرَى وَ الشُّكْرِ وَ قَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ الْقَوْمَ سَيُفْتَنُونَ بَعْدِي بِأَمْوَالِهِمْ وَ يَمُنُّونَ بِدِينِهِمْ عَلَى رَبِّهِمْ وَ يَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ وَ يَأْمَنُونَ سَطْوَتَهُ وَ يَسْتَحِلُّونَ حَرَامَهُ بِالشُّبُهَاتِ الْكَاذِبَةِ وَ الْأَهْوَاءِ السَّاهِيَةِ فَيَسْتَحِلُّونَ الْخَمْرَ بِالنَّبِيذِ وَ السُّحْتَ بِالْهَدِيَّةِ وَ الرِّبَا بِالْبَيْعِ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَيِّ الْمَنَازِلِ أُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذَلِكَ أَ بِمَنْزِلَةِ رِدَّةٍ أَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ فَقَالَ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَةٍ .  

« 494»


ص487

 از سخنان آن حضرت عليه السّلام است خطاب باهل بصره كه بر سبيل حكايت از پيشامدهاى سخت خبر مى ‏دهد:  قسمت أول خطبه (1) هنگام آن فتنه و تباهكارى كسيكه توانائى اطاعت و فرمانبردارى خدا داشته باشد، بايستى بجا آورد، پس اگر مرا اطاعت و پيروى كنيد، من به خواست خدا شما را براه بهشت (سيادت و سعادت جاودانى) خواهم برد اگر چه اين راه بسيار سخت و تلخ مزه است (زيرا بيشتر مردم خواهان باطل و تباهكارى بوده پيروى خدا و رسول در نظرشان دشوار مى‏ آيد). (2) و (ياغى شدن) آن زن (عائشه بر من از جهت اين است كه او) را سستى انديشه زنان دريافته، و كينه دشمنى در سينه‏اش به جوش آمده مانند (جوشيدن) ديك آهنگر (از جمله چيزهائى كه سبب كينه و دشمنى عائشه نسبت به آن حضرت شد اين بود كه چون حضرت رسول مأمور شد به بستن درهايى كه بمسجد باز بود، همه درها حتّى باب ابى بكر را بست، و باب امير المؤمنين را باز گذاشت،  

 ص488

و ديگر آنكه ابى بكر را با سوره برائة به مكّه فرستاد، پس از آن او را عزل نموده سوره را به امير المؤمنين داده او را فرستاد، و ديگر آنكه فاطمه عليها السّلام داراى فرزندان گرديد و عائشه هيچ فرزند نداشت، و حضرت رسول فرزندان فاطمه را فرزندان خود مى ‏دانست، خلاصه اين قبيل امور سبب حسد و دشمنى عائشه بود، لذا امام عليه السّلام مى‏ فرمايد:) (3) و اگر او را وادار مى‏ كردند باينكه آنچه با من كرد با ديگرى انجام دهد بدان اقدام نمى‏ نمود (زيرا ياغى شدن او به بهانه كشته شدن عثمان و جنگيدنش بر اثر دشمنى و كينه ‏اى است كه با من دارد) و بعد از اين هم (با همه كارهاى زشت، ياغى شدن، و فتنه انگيختن، و خون مسلمانان ريختن، و مانند اينها) حرمت و بزرگى پيش از اين (زمان رسول خدا) براى او باقى است (بجهت همسرى با پيغمبر اكرم و چون از جمله امّهات مؤمنين است ما كردار او را كيفر نمى ‏دهيم) و (امّا در آخرت) حساب و باز پرسى با خداوند است (در قيامت خداوند براى او عذاب مقرّر فرموده، چنانكه در قرآن كريم س (33) ى (30) مى‏ فرمايد: يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً يعنى اى زنان پيغمبر هر كه از شما كار ناشايسته آشكارى انجام دهد عذاب او افزون و دو برابر ديگران مي شود، و اين كار بر خدا آسان است).  

 ص489

قسمتى از اين سخنان است) در باره ايمان): (4) راه ايمان (گرويدن بخدا و رسول) روشنترين راه است (به رسيدن سيادت و سعادت هميشگى) و تابان تر از چراغ (كه رونده در آن هرگز گم نمى ‏شود) پس بسبب ايمان به كردارهاى شايسته راه برده ميشود، و بسبب كردارهاى شايسته به ايمان راهنمائى مى‏ گردد (اعمال صالحه نتيجه و ثمره ايمان است و صدور آنها از بنده مؤمن دليل بر وجود ايمان است در قلب او) (5) و بسبب ايمان (كه ثمره آن اعمال صالحه است) علم و دانائى آباد مي شود (صاحب آن به سود مى ‏رسد، زيرا علم بى ايمان و عمل به آدمى چيزى نمى ‏افزايد مگر دورى از رحمت خدا) و بسبب علم از مرگ خوف و ترس پيش مى‏ آيد (زيرا علم به مبدأ و معاد مستلزم ياد آورى از مرگ است، و ياد آورى از مرگ موجب ترس از آن، و ترس از آن سبب كردار و گفتار نيكو و آن باعث بدست آوردن سعادت هميشگى است بخلاف جاهل كه از سختيهاى مرگ غافل است، لذا تمام كوشش او صرف دنيا گشته از نيكبختى هميشگى محروم مى‏ ماند) و بر اثر مرگ دنيا بپايان مى‏ رسد (زيرا قبر آخرين منزل دنيا و اوّل منزل آخرت است) و بوسيله دنيا (سعادت جاويد در) آخرت بدست مى‏ آيد (زيرا دنيا دار تكليف است و در آن مى ‏توان براى آخرت توشه ‏اى بدست آورد، و خدا و رسول را خوشنود گردانيد) (6) و بسبب قيامت بهشت به پرهيزكاران نزديك و دوزخ به گمراهان و هوا پرستان آشكار مى‏ گردد (چنانكه در قرآن كريم س 26 ى 88 مى ‏فرمايد: يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ ى 89 إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ ى 90 وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ ى 91 وَ بُرِّزَتِ الْجَحِيمُ لِلْغاوِينَ يعنى قيامت روزى است كه مال و پسران كسى را سود نمى‏ دهد مگر كسيكه با دل سالم از كفر و معصيت بيايد، و بهشت به پرهيزكاران نزديك و دوزخ به گمراهان هويدا ميشود) (7) و مردم را از قيامت جاى رهائى نيست (كه همه بايد در آن وارد شوند) در حاليكه در آن ميدان شتاب كننده هستند بسوى آخرين منزل (سعيد و نيك‏بخت در بهشت جاويد، و شقىّ و بدبخت در آتش دوزخ).  

 ص491

و قسمت  دوم از اين سخنان است (در چگونگى حال اهل قبور در قيامت، و ترغيب مردم بر امر بمعروف و نهى از منكر و پيروى قرآن كريم، و نقل فرمايش رسول اكرم در باره وقوع فتنه و فساد): (در قيامت اموات) (8) از قبرها بيرون مى‏ آيند و بآخرين منزلها (بهشت يا دوزخ) مى‏ روند، و براى هر سرائى (بهشت يا دوزخ) اهلى است كه (آماده رفتن بآن هستند، نيك‏بختان و پيروان خدا و رسول ببهشت و بد بختان و گناهكاران به دوزخ، و) آنرا به سراى ديگر تبديل نمى‏ كنند  

 ص492

(بهشتيان به دوزخ نمى‏ روند، و دوزخيان ببهشت نمى‏ توانند رفت) و از آن سرا بيرون نمى‏ شوند، و (9) (اگر بخواهيد اهل بهشت باشيد، از خدا و رسول پيروى كرده مردم را به گفتار و كردار شايسته وادار و از ناشايسته ‏ها باز داريد، زيرا) امر بمعروف و نهى از منكر و صفت و خلق هستند از جمله خوهايى كه محبوب و پسنديده خدا است، و (ترسيدن از امر بمعروف و نهى از منكر نمودن در صورتي كه ظاهرا هيچ گونه زيانى نداشته باشد درست نيست، و احتمال اينكه مبادا كشته شود يا روزى كم گردد بيجا است، بلكه بايد دانست) اين دو امر مرگ را نزديك نمى ‏گرداند و روزى را كم نمى ‏كند (زيرا مرگ و روزى هر كس مقدّر است، و تغيير و تبديلى در آن نيست) (10) و (براى شناختن موارد احكام دين) بر شما باد (مراجعه) بكتاب خدا (قرآن كريم) زيرا كتاب خدا (براى اتّصال بنده بخدا) ريسمان استوارى است (كه هرگز گسيخته نخواهد شد) و (براى سير در راه حقّ) نور آشكارى است (كه تاريكى در آن راه ندارد) و (براى بيمارى جهل و نادانى به معرفت خدا و رسول) شفاء است، و (براى تشنه علوم و معارف حقّه) سير آب شدن است بر طرف مى‏ نمايد، و براى چنگ زننده (بآن) نگاه‏دارنده (از خطاء و لغزشها) است، نيست تار است گردد (اختلافى در آن يافت نمى‏ شود تا نيازمند اصلاح باشد) و (از حقّ و حقيقت) بر نمى‏ گردد تا از آن دست برداشته شود، و تكرار بسيار (بر زبانها) و فرو رفتن در گوش آنرا كهنه نمى‏ گرداند (هر سخنى را كه بسيار گويند و بشنوند كهنه مى‏ گردد جز كلام خدا كه در همه اوقات تازه بوده بهاى آن افزايش مى‏ يابد) (12) كسيكه آنرا بگويد راستگو است (زيرا در قرآن كريم بر خلاف واقع چيزى بيان نشده) و هر كه از آن پيروى كند (ببهشت جاويد) پيشى گرفته (رستگار گرديده) است (سيّد رضىّ فرمايد:) مردى (بين سخنان امام عليه السّلام) رو بروى آن حضرت ايستاد و گفت: ما را از فتنه خبر ده، آيا از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله چگونگى آنرا پرسيده‏اى (13) پس امام عليه السّلام فرمود: چون خداوند سبحان كلام خود را فرستاد: (س 29 ى 1) الم (ى 2) أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ يعنى منم خداوند بزرگوار، آيا مردم گمان‏  

 ص493

كرده ‏اند كه به گفتن اينكه ما (بخدا و رسول) ايمان آورديم وا گذاشته ميشوند، و آنان (بفتنه و فساد) آزموده نمى‏ گردند دانستم مادامى كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله در بين ما باشد آن فتنه بر ما فرود نمى‏ آيد، پس گفتم: اى رسول خدا چيست اين فتنه‏اى كه خدا ترا بآن خبر داده فرمود: اى علىّ بزودى بعد از من امّتم (بر اثر انديشه‏هاى نادرست) در فتنه و تباهكارى افتند. (14) پس گفتم: اى رسول خدا آيا نبود كه در روز احد (احد نام كوهى است نزديك مدينه براه شام كه در آنجا جنگ كفّار قريش با مسلمانها در اوائل ماه شوّال سال سوّم هجرت واقع شده) آنجا كه گروهى از مسلمانان به درجه شهادت رسيدند، و كشته شدن در راه خدا از من باز داشته شد، و كشته نشدنم بر من دشوار گرديد (و از اين جهت غمگين بودم) بمن فرمودى مژده باد ترا كه بعد از اين كشته خواهى شد پس بمن فرمود: آنچه بيان كردى درست است، هنگام دريافت شهادت شكيبائى تو چگونه خواهد بود، گفتم: اى رسول خدا اين كار از موارد صبر نيست، بلكه جاى مژده و سپاسگزارى است (كشته شدن در راه خدا براى من بزرگترين نعمت و بخشش الهىّ است) (15) و فرمود: اى علىّ زود باشد كه بعد از من مسلمانان بوسيله دارائيشان در فتنه افتند (بر اثر كمى يا بسيارى مال و كسب از راه حلال يا حرام و صرف آنها در راه خير و شرّ آزمايش ميشوند) و بسبب دينشان بر پروردگارشان منّت نهاده رحمت و مهربانى او را آرزو نمايند (در صورتيكه آرزوى رحمت با بى‏باكى در دين و پيروى نكردن از خدا و رسول غلط است) و از خشم او ايمن و آسوده خاطر باشند (و حال آنكه ايمنى از خشم و دورى رحمت او مانند نا اميدى از رحمتش از جمله گناهان بزرگ است) و بسبب شبهه‏ هاى نادرست و خواهش هاى غافل كننده (از حقّ و كيفر روز رستخيز) حرام او را حلال گردانند، پس (از اين جهت) شراب را (بمشتبه نمودن) به آب انگور و خرما، و رشوه را بهديّه و ارمغان، و رباء را بخريد و فروخت حلال مى ‏شمرند، (16) پس گفتم: اى رسول خدا در آن هنگام ايشان را به كدام مرتبه‏اى از مراتب بحساب آورم آيا آنها را مرتدّ و كافر بدانم، يا بفتنه افتاده فرمود: در مرتبه فتنه و آزمايش (در دين، زيرا ايشان نمى‏ گويند شراب و رشوه و رباء حلال است تا منكر ضرورىّ دين شده كافر گردند، بلكه از راه اشتباه كارى شراب را آب انگور و رشوه را ارمغان و رباء را سود خريد و فروخت مى‏ پندارند، و چون آب انگور و ارمغان و سود خريد و فروخت در دين حلال است آنها را نيز حلال مى ‏دانند).